به گزارش مشرق، موضوع بازنگری در اصلاحطلبی و اینکه اساساً اصلاحطلبی چیست و اصلاحطلب کیست، اگرچه پیش از انتخابات مجلس یازدهم تنها از سوی طیف خاصی از جریان اصلاحات بویژه سران حزب کارگزاران مطرح میشد، اما شکست سنگین اصلاحطلبان در انتخابات دوم اسفند 98 که با از دست رفتنِ قریب به اتفاق کرسیهای مجلس برای این جریان سیاسی همراه بود، مسئله بازنگری و تغییرات اساسی در سازمان و ساختار اصلاحطلبی را به کلیدواژهای پرتکرار در میان احزاب و فعالان سیاسی اصلاح طلب بدل کرد تا جایی که در روزها و هفتههای گذشته شاهد استعفای چهرههای شاخص اصلاحطلب از نهادهای تصمیمساز این جریان و یا انتشار اخباری مبنی بر انشقاق و چنددستگی در احزاب اصلاحطلب بودهایم.
این چنددستگی به قدری سازمان اصلاح طلبان را دچار آشفتگی کرده که در انتخابات اخیر مجلس علی رغم تاکید شورای عالی سیاست گذاری مبنی بر عدم ارائه لیست از سوی اصلاح طلبان، اما در عمل شاهد انتشار 4 لیست مختلف اصلاح طلب بودیم.
بیشتر بخوانید:
پیرمردهای اصلاحطلب در سالن ژیمناستیک!
در روزهایی که اصلاحطلبان تلاش میکردند تا به نوعی استعفای عارف از ریاست شورای عالی سیاستگذاری را امری قابل پیشبینی و عادی جلوه دهند، جمعی از اعضای حزب اتحاد ملت با انتشار بیانیهای سرگشاده خطاب به سران این حزب، از عضویت در اتحاد ملت استعفا دادند تا آشفتگی و اختلاف در جریان اصلاحات بیش از پیش آشکار شود.
امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر عدم تعیین راهبرد مشخص از سوی ارکان حزب اتحاد تصریح کردند: «بدون تدوین استراتژی دقیق و روشن برای تغییر وضع موجود، کنش حزب در جامعه صرفاً در حد چند تاکتیک انتخاباتی و تلاش برای کسب مناصب مدیریتی قلمداد میشود و از نگاه بیرونی فعالیت آن بیتاثیر و فاقد تمایز جدی با سایر احزاب اصلاحطلب و حتی اصولگرا خواهد بود. این موضوع مهم (تدوین استراتژی) در سالیان اخیر بارها در نشستها و جلسات مختلف به ارکان و راس حزب یادآوری شد اما نه تنها مورد توجه قرار نگرفت بلکه از دیگر پیشنهادات مناطق نیز استفاده ای نشد».
البته انتقاد به عدم وجود راهبرد مشخص در جریان اصلاحات محدود به بروز اختلافات داخلی در حزب اتحاد ملت نمیشود. حزب اراده ملت ایران که از احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است، در روزهای اخیر با انتشار بیانیهای، ضمن انتقاد از رویه حاکم بر این جریان سیاسی، رسماً از عضویت در شورای هماهنگی استعفا داد تا آتش اختلافات در بدنه جریان اصلاحات دامن قدیمیترین تشکل این طیف سیاسی را هم بگیرد.
در بخشی از بیانیه حزب اراده ملت آمده است: «"اراده ملت" در 5 سال اخیر موکداً پیگیر شکلگیری مکانیسم نقد درون جریانی وآسیبشناسی جبهه اصلاحات بود ولی متاسفانه چون گذشته فرصتها یکی پس ازدیگری از دست رفت وهر بار به بهانهایی از این مسئولیتِ مهم وضروری برای بازسازی جربان اصلاحات، غفلت و کوتاهی شد. در نتیجه حزب اراده ملت امید و آمالی که در پیوستن به شورای هماهنگی داشت از دست رفته دید و آخرین فرصت مناسب نیز که پس از انتخابات سال 96دست داد، عملاً برباد رفت. لذا بدین منوال دیگر حجت بر حاما تمام شد و ادامه وضع را برای خود غیرقابلقبول میداند».
مضاف بر این، حزب کارگزاران و مشخصاً دبیرکل آن غلامحسین کرباسچی که در دو سال گذشته انتقادات گاه و بیگاهی از عملکرد عارف در فراکسیون امید و شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان داشته است، آبان ماه سال گذشته از فقدان رهبری در اصلاحات سخن گفت و بهنحوی پروژه عبور از خاتمی را کلید زد!
کرباسچی همچنین در گفتگویی در اردیبهشت ماه، تعارفات را کنار گذاشت و عملاً با ناکارآمد خواندن عارف و خاتمی، خواستار کنار گذاشتن این دو از پروسه تصمیمسازی در جریان اصلاحات شد.
همه اینها در شرایطی است که برخی دیگر از احزاب اصلاح طلب از جمله مردم سالاری، مجمع نیروهای خط امام و حزب اسلامی کار مدت هاست از آنجا که شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان را به عنوان نهادی بالادستی به رسمیت نمی شناسند، در جلسات این شورا شرکت نمی کنند و حتی در انتخابات شوراهای سال 96 به همراه چند حزب اصلاح طلب دیگر همچون اراده ملت، لیستی مستقل و جداگانه از شورای سیاست گذاری منتشر کردند.
محمدعلی وکیلی عضو فراکسیون امید مجلس دهم در تشریح وضعیت فعلی اردوگاه اصلاح طلبی ضمن تاکید بر این که اصلاح طلبان گرفتار انقراض نسل و فروپاشی گفتمان شده اند، خاطرنشان کرده است: «جریان اصلاحطلبی در حال حاضر نمیداند که عناصر گفتمانیاش چیست؟ که بداند در بین مردم یا در میان قدرت میتواند بماند یا نه. به همین دلیل است که امروز در بین سران اصلاحطلب تشتت در گفتمان و راهبرد وجود دارد».
وی در ادامه با ذکر این مطلب که اصلاحطلبان در درون خود سرمایه انسانی جدیدی ندارند، تصریح کرده است: «در طول این سالیان در نتیجه غفلتی که اتفاق افتاد اصلاحطلبان نتوانستند تربیت نیرویانسانی داشته باشند تا امروز با اتکا به آن سرمایه انسانی بتوانند گفتمان را باز تولید کنند. متاسفانه اصلاحطلبان هم دچار تشویش در گفتمان هستند هم دچار فقر در نیروی انسانی».
به نظر می رسد کارنامه غیر قابل دفاع دولت روحانی که با حمایت همه جانبه اصلاح طلبان در سال 92 و 96 موفق به پیروزی در انتخابات شد و همچنین عملکرد ضعیف نیروهای اصلاح طلب در مجلس و شوراها، این جریان سیاسی را با وضعیت بغرنجی مواجه کرده است. به طوری که آنان از یک سو نمیتوانند حساب خود را از دولت جدا کنند و از سوی دیگر برای ادامه حیات سیاسی نیازمند برون رفت از این وضعیت فعلی هستند.
با این اوصاف و در شرایطی که کمتر از یک سال به موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، هنوز مشخص نیست که اصلاح طلبان برای 1400 چه راهبردی را در نظر خواهند گرفت و چه نهاد یا شخصی توانایی اجماع سازی در میان طیف های مختلف اصلاح طلب بر سر انتخاب کاندیدای واحد را خواهد داشت.